ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ ﴿٢٩/ حج ﴾
آن گاه باید مناسک حج و حلق و تقصیر را به جای آرند (یعنی سر بتراشند و ناخن و موی بسترند تا از احرام به درآیند) و به هر نذر و عهدی که (در حج) کردند (یا به هر پیمانی که با خدا و خلق بستهاند) وفا کنند و طواف را گرد خانه عتیق (بیت الحرام کعبه) به جای آرند.
ذریح محاربی میگوید که من از امام ششم سلام الله علیه سؤال کردم: «قال: قلت لابی عبد الله (علیه السلام): انّ الله أمرنی فی کتابه بأمر فأحب أن أعمله»؛ ذریح به امام ششم عرض کرد: خداوند در قرآن مرا مأمور کرد به یک کاری که من دوست دارم آن کار را انجام بدهم. «قال: و ما ذاک؟»؛ امام فرمود: آن کار چیست که تو مأموری و علاقهمندی امتثال کنی؟ «قلت: قول الله عزّوجلّ (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُم) اینکه خدا فرمود زائران بیت الله تفثشان را انجام بدهند و نذرشان را وفا کنند؛ من میخواهم به این دستور عمل کنم. شما این دستور را برایم معنا کنید: (لْیَقْضُوا تَفَثَهُم) یعنی چه؟ «قال: (لْیَقْضُوا تَفَثَهُم) لقاء الامام»؛ یعنی بعد از حج باید به حضور امامشان مشرف بشوند «(وَلْیُوفُوا نُذُورَهُم) تلک المناسک»؛ آن عهدها را که باید انجام بدهند یعنی همان مناسک را طواف و نماز طواف سعی بین صفا و مروه و مانند آن؛ پس (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُم)؛ یعنی باید به حضور امام مشرف بشوند و وفای به عهد هم انجام آن مناسک است. این روایت را عبدالله بن سنان از ذریح محاربی نقل میکند. عبدالله میگوید که ذریح محاربی از امام ششم این جریان را نقل کرد.
بعد عبدالله بن سنان که خودش از اصحاب حضرت است گفت که من این مطلب را از ذریح محاربی شنیدم و برای من تازگی داشت که (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُم) منظور لقاء الامام باشد «فأتیت أبا عبد الله (علیه السلام)»؛ آمدم حضور امام ششم (سلام الله علیه) «ثم فقلت جعلت فداک قول الله عزوجل (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُم)»؛ این را برای ما معنا کنید. عبدالله بن سنان خودش از شاگردان امام ششم (سلام الله علیه) است بعد از شنیدن این جریان از ذریح محاربی گفت من آمدم حضور حضرت صادق (سلام الله علیه) به حضرت عرض کردم، این جمله قرآن را برای ما معنا کنید: (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ) یعنی چه؟ (وَلْیُوفُوا نُذُورَهُم) یعنی چه؟ «قال اخذ الشارب و قص الاظفار» (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُم)؛ یعنی موی شارب را کم کردن و گرفتن و چیدن و ناخن را چیدن و کوتاه کردن خلاصه اصلاح ناخن و اصلاح صورت «و ما اشبه ذلک»؛ یعنی تطهیر سر و صورت. آنگاه عبدالله بن سنان عرض میکند که: «جعلت فداک ان ذریح المحاربی حدثنی عنک بانک قلت له (لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ) لقاء الامام (وَلْیُوفُوا نُذُورَهُم) تلک المناسک»؛ عبدالله بن سنان میگوید من به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: که ذریح محاربی از طرف شما نقل کرد که منظور از (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ) لقاء الامام است، شما برای من تفسیر میکنید که (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُم)چ یعنی گرفتن موی شارب و چیدن ناخن «فقال» امام ششم (سلام الله علیه) طبق این نقل فرمود: «صدق ذریح و صدقت»؛ نه کذب خبری است و نه کذب مخبری؛ هم او آدم درستگوست هم خبر درست است من اینچنین گفتم (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ) یعنی لقاء الامام و آنچه هم که او نقل کرد درست نقل کرد هم او صادق است و هم خبر صدق است هم صدق خبری است هم صدق مخبری و من هم که گفتم درست گفتم «قال: صدق ذریح و صدقتُ.
چطور (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ) هم به معنای تطهیر ظاهری است که سر و صورت را اصلاح کند و دست را اصلاح کند، هم تطهیر باطنی است که لقاء المعصوم باشد؟ فرمود: «ان للقرآن ظاهرا و باطنا و من یحتمل ما یحتمل ذریح»؛ قرآن یک ظاهری دارد که (ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ) همان اصلاح ظاهر بدن است؛ یعنی گرفتن ناخن و گرفتن موی شارب [و] یک باطنی دارد که منظور اصلاح باطن است تطهیر باطنی مراد است که لقاء المعصوم باشد و چون هر سائلی آن تحمل را ندارد که ما اسرار قرآن را برای او بازگو کنیم لذا برای خیلیها ظاهر قرآن را معنا میکنیم برای خواص باطن قرآن را فرمود: «و من یحتمل ما یحتمل ذریح» این ذریح محاربی از کسانی است؛ که جزء حاملان اسرار است اینکه در زیارت جامعه کبیر به ائمه (علیهم السلام) عرض میکنید «محتمل لعلمکم محتجب بذمتکم»؛ یعنی من به عنایت شما و عنایت الهی خواهانم که به دامن شما متوسل بشوم؛ احتجاب کنم و در این حجاب بمانم، از حوادث محفوظ بمانم «محتجب بذمتکم» شما مرا پناه بدهید و «محتمل لعلمکم» علم شما را تحمل کنم. این ناظر به همان احادیث معروفی است که: «ان حدیثنا صعب مستصعب لا یحتمله إلاّ ملک مقرب أو نبی مرسل أو عبد امتحن الله قلبه للایمان»؛ آشنایی با اسرار قرآن کریم یک تحمل بیشتری میطلبد. حضرت فرمود: در بین شاگردان کسی که مانند ذریح باشد و اهل تحمل باشد اگر ما دیدیم باطن قرآن را هم برای او معنا میکنیم.
بنابراین تمامیت حج و بلکه هر عملی در پرتو لقای امام علیه السلام است. حال که در انتهای رمضان بوده و ماه صیام خداوند به نهایت خود رسیده است و عید نزدیک است، بایستی دانست تمامیت عمل مومنین به لقای امام است و بس.
در هر حال اینکه فرمود: «من تمام الحج لقاء الامام» نشانه آن است که این (وَأَتِمُّوا الحَجَّ وَالعُمْرَةَ لِلّهِ) هم معنای ظاهری دارد که اتمام مناسک حج دارد و هم معنای باطنی دارد که لقاء المعصوم (سلام الله علیه) باشد.
تطهیری که در قرآن کریم برای حج ذکر شده است، این یک مصداق ظاهری دارد و آن اصلاح سر و صورت و دست است [و] یک مصداق باطنی دارد و آن شرفیابی به حضور امام است و منزه شدن و طاهر شدن از جهل است و ضلالت است و امثال ذلک؛ هر دو در حقیقت تفث است.
مرحوم فیض (رضوان الله علیه) لقای امام را در زمان غیبت اینگونه معنا کردند که در زمان غیبت باید به قبور آنها مشرف شد.