بهمن

وبلاگ تخصصی در انسان شناسی و جامعه شناسی

بهمن

وبلاگ تخصصی در انسان شناسی و جامعه شناسی

~~به صورت خلاصه چند نکته از آن را بیان می کنیم:
اول آن که انسان کامل موجودی است که خدای سبحان کمالات ذاتی خود را در نشئه شهادت مطلقه و آینه وجود او مشاهده می کند انسان کامل تنها موجودی است که می تواند مظهر کامل الاهی باشد. عبدالکریم جیلی می گوید:
انسان کامل آینة حق است و خدای متعال بر خود لازم کرده است که اسماء و صفات خود را جز در انسان کامل مشاهده نکند. و این معنای آیة مبارکه ای است که فرمود: به درستی که ما آن امانت را به آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم ولی همه از پذیرش و تحمل آن سرباز زدند و از قبول آن ترسیدند، انسان آن را برداشت و تحمل آن را پذیرفت.
و دوم اینکه هدف نهایی ایجاد عالم و آدم تحقق انسان کامل است پس انسان کامل موجودی است که غرض و هدف از ایجاد هستی اوست که اگر وجود او نمی بود نظام آفرینش پدید نمی آمد چنان که در حدیث قدسی فرمود: لولاک لما خلقت الافلاک.
بنابراین انسان کامل سبب غایی ایجاد عالم است مولانا در این باره می گوید:
پس به صورت عالم اصغر تویی                            پس به معنا عالم اکبر تویی
  ظاهراً‌آن شاخ اصل میوه است                             باطناً بهر ثمر شد شاخ هست.
    گر نبودی میل و امید ثمر                                کی نشاندی باغبان بیخ شجر
مصطفی زین گفت کادم و انبیا                          خلف من باشند در زیر لوا
گر به صورت من زآدم زاده ام                         من به معنا جدّ جد افتاده ام
پس زمن زایید در معنا پدر                            پس ز میوه زاد در معنا شجر
سوم آن که انسان کامل واسطه فیض الاهی در حفظ عالم هستی است یعنی حق سبحانه در آینة انسان کامل تجلی می کند. انوار تجلیات حق از آینه دل او به عالم و آدم فیضان می کند. نظام هستی با رسیدن آن فیض حفظ می شود، تا زمانی که انسان کامل در عالم باشد از حق سبحانه تجلیات ذاتی و رحمت رحمانی و رحیمی درخواست می کند و عالم با این استمداد و فیضان تجلیات حق محفوظ می ماند. به این لحاظ عارف نسفی در وصف دل انسان کامل می گوید:
چندین گاه است که می شنوی در دریای محیط آینة گیتی نمای نهاده اند تا هر چیز که در آن دریا روانه شود پیش از آن که به ایشان برسد، عکس آن چیز درآینه گیتی نمای پیدا آید و نمی دانی که آن آینه چیست و آن دریا کدام است هرچیز که از دریای عالم غیب غیب روانه می شود تا به ساحل وجود برسد عکس آن بر دل انسان کامل پیدا می آید و انسان کامل از آن حال خبر می شود.
امام خمینی نیز در تحلیل این رویکرد به تفصیل بحث کرده است و از جمله در ذیل بیان یاد شده از عارف عربی گفته است:
حاصل سخن شیخ این است که چون نشئه انسان در بر گیرنده جمیع شئون اسمائی و اعیانی و فراگیرنده حقایق الاهی و وجودی است لذا به منزله آینه ای است برای شهود تمامی حقایق و منزلت و جایگاه او نسبت به حق تعالی برای دیدن اشیاء همانند منزل مردمک چشم است نسبت به چشم و به همین دلیل انسان نامیده شده است.
از آن چه گذشت این نکته به روشنی بدست خواهد آمد که عالم وجود گنجینه اسرار الاهی است و انسان کامل که از سویی عصاره عالم خلقت و از سوی دیگر نگین انگشتر هستی است حافظ گنجینه اسرار است از این رو عارفان از او به فَص و نگین انگشتر دایره خلقت یاد کرده اند و او را همچون مُهر خاتم خوانده اند که گنجینه و ثروت مملکت را با آن مُهر و موم می کنند.
انسان کاملترین صورتی است که آفریده شده و موجودی اکمل از او به وجود نیامده است: اکمل نشئه ظهرت فی الموجودات، الانسان لانّ الانسان وجد علی الصوره. 
انسان کامل در حقیقت  عبارت است از جمع جمیع مراتب الهی و کونی اعم از کلی و جزئی تا آخرین مراتب طبیعت و نهایی ترین تنزلات هستی، صورت کامل حق، آئینه جامع صفات الهی و خلاصه حقیقه الحقایق است.  در مرتبه روح، جامع جمیع حقایق است اجمالا و در مرتبه قلب تفصیلا، عالمی است که مظهر اسم اعظم یعنی الله است که جامع جمیع صفات و اسماء است.
مرتبه اش از حد امکان برتر و ازمقام خلق بالاتر، بین وجوب و امکان برزخ و میان حق و خلق واسطه است که به وساطت و مرتبه وی فیض و مدد حق که سبب بقای عالم است به عالم می رسد.
نسبتش با حق مانند نسبت مردمک چشم برای چشم است. یعنی همچنان که مقصود اصلی از خلقت چشم که عضو بینایی است، مردمک آن است که نظر و بصر تنها بوسیله مردمک چشم حاصل است، مقصود اصلی از ایجاد عالم انسان است که بوسیله او اسرار الهی و معارف حقیقی ظاهر و اتصال اول به آخر حاصل و مراتب عالم باطن و ظاهر کامل می گردد.
نسبتش به عالم مانند نسبت نگین به انگشتری است، همانطور که نگین انگشتری محل نقش و علامت است، انسان کامل نیز محل نقوش اسمای الهی و حقایق کونی است. فهو من العالم کفص الخاتم من الخاتم هو محل النقش و العلامه.
ماسوای انسان خلق است، اما انسان خلق وحق است، انسان اکمل موجودات است و انسان کامل در حقیقت حق مخلوق به است یعنی عالم به سبب او خلق شده است.
انسان کامل تنها علت غائی هستی نیست، بلکه حافظ و سبب استمرار وجود هم هست، زیرا علت  وقتی وجود یابد، معلول آن وجود می یابد. بنابراین هنگامی که انسان کامل سبب وجود عالم است و به عبارت دیگر علت ظهور حق در صور موجودات است، از عالم زایل گردد عالم نیز که معلول وجود اوست زوال می پذیرد، صور کونی انحلال می یابند و به اصل و مبدأشان که ذات الهی است باز می گردند:
فلا یزال العالم محفوظاً ما دام فیه هذا الإنسان الکامل. أَ لا تراه إذا زال و فُکَّ من خزانة الدنیا لم یبق فیها ما اختزنه الحق فیها و خرج ما کان فیها و التحق بعضه ببعض، و انتقل الأمر إلى الآخرة فکان خَتْماً على خزانة الآخرة ختماً أبدیّاً.
انسان کامل در ذات خود قرآن است که کون جامع و دربردارنده تمام حقایق وجود در ذات خود است و جمیع صفات و اسماء الهی در وی متمثل و ظاهر است. بنابراین در ذات خود قرآن است که در بردارنده تمام اشیاء است. ولا یعرف ماقلناه الا من کان قرآنا فی نفسه.
خداوند همه اسماء را به انسان کامل آموخت و جوامع کلم را به وی عطاء فرموده است، بنابراین صورتش کامل شد و بین صورت حق و صورت عالم جمع کرد و میان حق و عالم برزخ شد وبه صورت آئینه ای درآمد که حق صورتش را در او مشاهده می کند و خلق نیز صورت حق را در او می بیند و معنای رؤیت صورت حق در انسان کامل، اطلاق جمیع اسمای الهی بر او است.  انسان کامل نسخه کامل و مدینه فاضله است.  اگر عالم انسان کبیر است از برکت وجود انسان کامل است، که انسان کامل به منزله نفس ناطقه عالم است.
انسان کامل بر جمیع آنچه در آسمان و زمین است شرف دارد، زیرا عین مقصود حق است.  انسان کامل رحمت عظیم الهی است بر خلق، که دلیل معرفت حق و واسطه تجلی حق در این عالم است. چون این عالم را رها سازد و به عالم آخرت منتقل شود، عالم تباه می گردد و معانی و کمالاتش به آخرت انتقال می یابد.  عمد و ستون آسمان است، خداوند وجود آسمان را با او نگه می دارد، که اگر به عالم برزخ انتقال یابدآسمان فرود آید.  حامل سرّ الهی یعنی کلمه کن است، مقصود اینکه متصرف در کون است.
خداوند تنها انسان کامل را به صورت خود آفریده و ما اوجد الله علی صورته احدا الاّ الانسان الکامل. کسی که بخواهد از طریق مشاهده، نه از طریق اندیشه به خدا معرفت یابد می تواند به انسان کامل بنگرد، که او مظهر کامل حق است، و لایعرف قدر الحق الا من عرف الانسان الکامل الذی خلقه الله علی صورته. 
انسان کامل روح عالم و عالم جسد اوست. همانطور که روح بوسیله قوای روحانی و جسمانی به تدبیر بدن و تصرف در آن می پردازد، همین طور انسان کامل به وسیله اسمای الهی که خداوند آنها را به وی آموخته و در وی به ودیعت نهاده است، در عالم تصرف می کند و به تدبیر آن می پردازند و هانطور که روح و نفس ناطقه سبب حیات و فضیلت و معنویت بدن است و چون آن را رها سازد، آن از هر نوع کمالی تهی می گردد و فاسد و تباه می شود، همینطور انسان کامل سبب وجود و مایه شرافت و معنی و کمال عالم است که روح مضاف به حق است، که حق در عالم دمیده است. و اوقائم به احدیت است.
عرفا انسان کامل را نائب الحق در زمین و معلم المَلَک در آسمان  می خواند و کاملترین صورتی است که آفریده شده است  و موجودی اکمل از آن آفریده نشده است.  او صورت کامل حق و آئینه جامع صفات الهی است . مرتبه اش از حد امکان برتر و از مقام خلق بالاتر است، بین وجوب و امکان برزخ است ومیان حق و خلق واسطه ای است که بواسطه و مرتبه وی فیض و مدد حق که سبب بقای عالم است به عالم می رسد . او حادث ازلی و دائم ابدی و کلمه فاصله جامعه است.
انسان کامل در حقیقت حق مخلوق به است، یعنی عالم به سبب او خلق شده است . و از حیث رحمت اعظم از هر مخلوقی است یعنی او رحمت عظیم الهی است بر خلق که دلیل معرفت حق و واسطه تجلی حق در این عالم است.چون این عالم را ترک کند وبه عالم آخرت انتقال یابد، عالم تباه و خالی از معانی و کمالات می شود.  عمد وستون آسمان است که اگر به عالم برزخ انتقال یابد آسمان فرود آید.  او حامل سرّ الهی یعنی کلمه "کن" است یعنی وقتی به چیزی گفت باش می باشد.
انسان کامل روح عالم و عالم جسد اوست. همانطور که روح بوسیله قوای روحانی و جسمانی به تدبیر بدن و تصرف در آن می پردازد، همینطور انسان کامل بوسیله اسماء الهی که خداوند آنها را به وی آموخته و در وی به ودیعت نهاده است، در عالم تصرف می کند و آن را اداره می نماید، و همانطور که روح و نفس ناطقه سبب حیات و فضیلت و معنویت بدن است. و چون آن را رها می سازد، آن از هر نوع کمالی تهی می شود و فاسد و تهی می گردد، همینطور انسان کامل سبب وجود و مایه شرافت و معنی و کمال عالم است که او روح مضاف به حق است که حق از آن در عالم دمیده است و قائم به احدیت است.

محمود قاسمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">