در اشعار عرفانی عرفای معروف اسلامی هم مباحث بسیار زیبایی درباره نوروز و حکیمانه بودن آن آمده است، به یکی از اشعار مولانا که بسیار زیبا و حکیمانه است می توان اشاره نمود:
آمد بهار خرم و آمد رسول یار/ مستیم و عاشقیم و خماریم و بیقرار
در این بیت مولانا بسیار زیبا بهار را به عنوان رسول و فرستادهای از سوی خداوند معرفی میکند یا در یک بیت دیگر:
گویی قیامت است که بر کرد سر ز خاک / پوسیدگان بهمن و دی، مردگان پار
تخمی که مرده بود کنون یافت زندگی / رازی که خاک داشت کنون گشت آشکار
عرفا به یادکرد معاد و قیامت تکوینی در بحث نوروز تأکید دارند، بنابراین در نگاه عرفای مسلمان نوروز به عنوان نشانهای برای یادکرد معاد و قیامت تکوینی است و طبیعت به عنوان واقعیتی است که دم به دم در حال نمو و تجدید است. «مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَى..» خداوند شما انسانها را از زمین آفرید و به همین زمین دوباره باز میگرداند و دوباره از این زمین شما را برخواهیم انگیخت.
لازم است در این آیات تأمل شود که در نسبت یادآوری معاد با مشاهده بهار طبیعت سخن به میان آمده است: فَانظُرْ إِلَیَّ ءَاثَـَرِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الاْ رْضَ بَعْدَ مَوْتِهَآ إِنَّ ذَ َلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتَیَ وَ هُوَ عَلَیَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ؛ پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده میگرداند. در حقیقت، هم اوست که قطعاً زنده کنندة مردگان است و اوست که بر هر چیزی تواناست روم،آیه 50
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ؛
همان [خدایى] که زمین را براى شما فرشى [گسترده] و آسمان را بنایى [افراشته] قرار داد و از آسمان آبى فرود آورد و بدان از میوه ها رزقى براى شما بیرون آورد پس براى خدا همتایانى قرار ندهید در حالى که خود مى دانید بقره آیه ۲۲
إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذَلِکُمُ اللّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ؛
خدا شکافنده دانه و هسته است زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون مى آورد چنین است خداى شما پس چگونه [از حق] منحرف مى شوید انعام آیه ۹۵
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ؛
در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتی هائی که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن زمین را پس از مرگ زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و همچنین در تغییر مسیر بادها و ابرها ئی که در میان زمین و آسمان معلقند، نشانه هائی است از ذات پاک خدا و یگانگی او برای مردمی که عقل دارند و می اندیشند. بقره آیه ۱۶۴
وَاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ؛
و خدا همان کسى است که بادها را روانه مى کند پس [بادها] ابرى را برمى انگیزند و [ما] آن را به سوى سرزمینى مرده راندیم و آن زمین را بدان وسیله پس از مرگش زندگى بخشیدیم رستاخیز [نیز] چنین است سوره فاطر آیه 9
وَ اخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ؛
و [نیز در] پیاپى آمدن شب و روز و آنچه خدا از روزى از آسمان فرود آورده و به [وسیله] آن زمین را پس از مرگش زنده گردانیده است و [همچنین در] گردش بادها [به هر سو] براى مردمى که مى اندیشند نشانه هایى است. سوره الجاثیه آیه 5
یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ؛
زنده را از مرده بیرون مى آورد و مرده را از زنده بیرون مى آورد و زمین را بعد از مرگش زنده مى سازد و بدین گونه [از گورها] بیرون آورده مى شوید . سوره روم آیه 19
فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا , ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ,فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبًّا, وَعِنَبًا وَقَضْبًا, وَزَیْتُونًا وَنَخْلًا, وَحَدَائِقَ غُلْبًا, وَفَاکِهَةً وَأَبًّا؛
پس انسان باید به خوراک خود بنگرد, که ما آب را به صورت بارشى فرو ریختیم, آنگاه زمین را با شکافتنى [لازم] شکافتیم, پس در آن دانه رویانیدیم, و انگور و سبزى, و زیتون و درخت خرما, و باغ هاى انبوه, و میوه و چراگاه . سوره عبس آیات 24 تا 31
در این آیات به خوبی حیات دوباره زمین را نشانه ای برای حیات بعد از مرگ بیان نموده است.
«رشیدالدین میبدی» در کشفالاسرار میفرماید که واژه «عید» به معنای بازگشت است و به «عید» به این علت عید گفته شد، چون خداوند در چنین روزی به سوی بندگان خودش با رحمت باز میگردد و بندگانش با اطاعت به سوی خدا باز میگردند جالب اینجا است که در سوره مائده آیه 112 تا 114 وقتی یاران حضرت عیسی (ع) سفرهای آسمانی از پیامبر خود درخواست میکنند تا نشانه و آیهای از خداوند بشود، حضرت عیسی (ع) از خداوند درخواست میکند که خدا منتی بگذارد و طعامی آسمانی عنایت کند تا آن روز ، روز عید مطرح شود علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه در تفسیر المیزان میفرماید که خاصیت عید این است که زمینه وحدت زمین و تجدید حیات اجتماعی و سرزندگی را باعث میشود به عبارت دیگر روز عید، روزی است که انسانها در یک محیط اجتماع میکنند و فرصتی برای هماهنگی و همآوازی در زندگی پیدا میکنند.
در روایتی از امام صادق (ع) درباره نوروز، این روایت را معلی بن خنیس نقل کرده که ایشان خطاب کردند: ای معلی نوروز روزی است که خداوند از ارواح بندگان خود نامه گرفت که او را بندگی کنند، این روایت اشاره دارد به روز ذَر -قبل از خلقت- که اولین روزی است که آفتاب طلوع کرد و درختان را بارور ساخت و خرمی زمین آفریده شد و نوروز روزی است که کشتی نوح بر زمین قرار گرفت و روزی است که جبرئیل با وی بر حضرت رسول وارد شد و حضرت رسول هم دژهای کفار را شکافت و امر کرد یارانش را که با علی (ع) بیعت کنند، در انتهای این روایت که طولانی تر است حضرت امام صادق (ع) هم ظهور امام زمان (عج) را هم در نوروز مطرح میکند و در پایان میگوید هیچ نوروزی نیست که ما توقع خلاصی از غم نداشته باشیم زیرا که این روز به ما و شیعیان ما نسبت دارد، میفرمایند عجمها آن را حفظ کردند ولی شما اعراب آن را ضایع کردید، اینجا بسیار زیبا ایرانی و اسلامی تلفیق میشود شعر فوق العاده زیبای هاتف اصفهانی:
همایون روز نوروز است امروز و بیفروزی / بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوی
شعری زیبا درباره بهار از مولوی:
ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی/ چیزی بیار مانی از یار ما چه دیدی
خندان و تازه رویی سرسبز و مشک بویی/ همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریدی
حقیقتا اگر انسان بخواهد نوروز واقعی را بفهمد بایستی در وجودی جستجو کند که کل یوم هو فی شأن است. که وجود حق تعالی است که در هر لحظه ای در شأنی نو است و هر جلوه او نو باشد، لذا اگر دیده حق بین باشد هر لحظه نوروز است نه تنها در مقطع ابتدای حرکت نوین زمین خاکی. این نو به نو شدن جلوات پراکنده و تفصیلی خداوندی را می توان در آینه جمعی ولی الله اعظم مشاهده نمود. همین گونه حافظ علیه رحمه گوید:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی/ از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی / به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
در وصف این طراوت عالم خاکی در بهار نوروزی استاد سخن سعدی شیرازی می گوید:
برخیز که میرود زمستان/ بگشای در سرای بستان / نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان / وین پرده بگوی تا به یک بار / زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز / در باغچه میکند گل افشان / خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان / آواز دهل نهان نماند / در زیر گلیم عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز / و آواز خوش هزاردستان / بس جامه فروختست و دستار
بس خانه که سوختست و دکان / ما را سر دوست بر کنارست / آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست / بر هم ننهد ز تیرباران / سعدی چو به میوه میرسد دست / سهلست جفای بوستانبان
از شهریار شعر ایران، استاد شهریار:
از همه سوی جهان جلوه او می بینم / جلوه اوست جهان کز همه سو می بینم
چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گل / آن نگارین همه رنگ و همه بو می بینم
در منابع کهن، چند روایت نیز در باره نوروز آمده، که به این ترتیب است:
نخست روایتی از ابراهیم کرخی که ضمن آن از امام صادق علیهالسلام سؤال شده که شخصی مزرعه بزرگی دارد. در روز مهرگان یا نوروز، هدایایی (از طرف کسانی که بر روی آن کار میکنند) به او داده میشود. آیا بپذیرد؟ حضرت فرمود: آنها که هدیه میدهند مسلمانند؟ ابراهیم میگوید: آری. حضرت فرمود: هدیه آنها را بپذیرد.
روایت دیگر چنین است که در روز نوروز به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفته شد: الیوم النیروز. حضرت فرمودند: اصنعوا کل یوم نیروزا هر روز را نوروز کنید. و نقل دیگر همان روایت آن که حضرت فرمود: نیروزنا کل یوم. این همان روایتی است که در آن گفته شده در روز نوروز به آن حضرت، فالوذج هدیه کردند و حضرت این پاسخ را دادند. در حاشیه نسخهای از فهرست ابنندیم آمده که ثابت بن نعمان بن مرزبان، پدر ابوحنیفه، یا جد او همان کسی بود که فالوذج به امام علی علیهالسلام هدیه کرد و حضرت فرمود: نوروزنا کل یوم یا مهرجونا کل یوم. تعبیری که صاحب دعائم آورده قدری متفاوت است. در آنجا آمده: وقتی فالوذج به امام اهدا شد، حضرت دلیلش را پرسید؛ گفتند: امروز نوروز است. حضرت فرمود: فنیروزا ان قدرتم کل یوم. یعنی تهادوا و تواصلوا فی الله. این روایت را بخاری نیز در التاریخ الکبیر آورده است.
به جز آنچه از من لایحضر نقل شد، در آثار صدوق، اشارهای به نوروز نشده است. تنها در عیون اخبارالرضا علیهالسلام ضمن اشاره به داستان زیدالنار آمده که جعفر بن یحیی برمکی بعد از کشتن ابن افطس علوی، سر وی را همراه هدایای نوروز نزد هارون فرستاد. صدوق هیچ اشاره دیگری به نوروز نکرده است. گفتنی است که در آثار شیخ مفید نیز، کلمه نوروز یا نیروز یافت نشده است.
اشاره شد که در تهذیب شیخ طوسی، به بحث هدیه در روز نوروز و مهرجان اشاره شده بود. جدای از آن شیخ طوسی در مصباح المتهجد، برای نخستین بار بحث از روز نوروز، به عنوان روزی متبرک که روزه استحبابی و نماز دارد، کرده است. آنچه در مصباح (به نقل از بحار) آمده چنین است:
روی المعلی بن خنیس عن مولانا الصادق علیهالسلام فی یوم النیروز قال: اذا کان یوم النیروز فاغتسل و ألبس أنظف ثیابک و تطیب بأطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائما فاذا صلیت النوافل و الظهر و العصر، فصل اربع رکعات، تقرأ فی اول رکعة فاتحة الکتاب و عشر مرات انا انزلناه و...
گفتنی است که شیخ روز نوروز را نه در مصباح و نه در مختصر مصباح معین نکرده است.
ابن ادریس در سرائر مینویسد: شیخ ما ابوجعفر در مختصر مصباح آورده از چهار رکعت نماز مستحب در نوروز فرس سخن گفته اما روز آن را معین نکرده، چنانکه ماه آن را از ماههای رومی یا عربی مشخص نکرده است. آنچه برخی از اهل حساب و علمای هیئت و اهل فن در کتابش گفته، این است که روز نوروز دهم ماه ایّار (دهم ماه مه مطابق دوم اردیبهشت) که سی و یک روز است میباشد. زمانی که نوروز از آن گذشت، روز نوروز فرا می رسد. گفته شده نیروز و نوروز دو لغت است. اما نیروز معتضد که به آن نوروز معتضدی میگویند، روز یازدهم حزیران (یازدهم ژوئن مطابق سوم خرداد) است. مردمان سواد و زارعین، در باره امر خراج به وی شکایت کردند و این که قبل از رسیدن محصول، خراج گفته میشود و همین سبب بدهکاری آنهاست که خود عامل اجحاف به رعایاست. او مصصم شد که پیش از یازدهم حزیران خراج از کسی مطالبه نکنند. شعری نیز در باره این عمل او سروده شد... همه این مطلب را صولی در کتاب الاوراق آورده است.
در دو کتاب دعا که به فارسی در قرن ششم تألیف شده یاد از حدیث معلی بن خُنَیس در اعمال روز نوروز که مهمترین آنها، گرفتن روزه، پوشیدن لباس نیکو و نماز مخصوص است، شده است. این دو مورد از دو متن فارسی شیعی قرن ششم قابل توجه است جز آن که به احتمال قریب به یقین برگرفته از شیخ طوسی است.
در کتاب ذخیرة الاخره که مشتمل بر ادعیه بوده و در نیمه نخست قرن ششم تألیف شده، فصلی تحت عنوان عمل روز نوروز فارسیان آمده است. در شرح آن حدیث معلی بن خنیس به این ترتیب نقل شده است:
روایت کند معلّی بن خُنَیس از صادق علیهالسلام که گفت: چون روز نوروز بُوَد، روزه دار و غُسْل کن و جامه پاکترین درپوش و بوی خوش بکار دار و چون نماز پشین و دیگر و سنّتهای آن بگذارده باشی، چهار رکعت نماز کن به دو سلام و بخوان در رکعت اوّل الحمد و ده بار إنّا أنزلناه فی لیلة القدر و در رکعت دویم الحمد و ده بار وده بار قل یا أیها الکافرون و در رکعت سیم الحمد و ده بار قل هو اللّه أحد ودرچهارم رکعت الحمد و ده بارمعوذتین. وچون ازنمازفارغ گردی تسبیح زهرا علیهماالسلام بگوی. چون چنین بکنی خدای تعالی شصت ساله گناه توبیامرزد. و دعا این است:.........
در کتاب نزهة الزاهد نیز که در نیمه دوم قرن ششم یا نیمه نخست قرن هفتم نوشته شده آمده است: نوروز فُرس: امام جعفر صادق علیهالسلام گفت: چون روز نوروز در آید غسل کن و جامه پاکترین در پوش و بوی خوش بکار دار و روزه فراگیر و پس از نماز پیشین و دیگر، چهار رکعت نماز کن به دو سلام. پس از الحمد در اول رکعت، ده بار إنّا أنزلناه بخوان و در دوم ده بار قل یاأیها الکافرون و در سوم ده بار قل هو الله أحد و در چهارم ده بار هر دو قل أعُوذُ. و چون فارغ شوی سجده شکر کن و این دعا بخوان تا تو را گناه شصت ساله بیامرزد. و دعا این است: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاْْءَوْصِیاءِ الْمَرْضِیّینَ وَ صَلِّ عَلی جَمیعِ أَنْبِیاءِکَ وَ رُسُلِکَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَ بارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِکَ ...
قطب الدین راوندی حدیثی درباره نوروز، در کتاب لب اللباب خود آورده است:
عن رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم : ابدلکم بیومین یومین، بیوم النیروز و المهرجان، الفطر و الاضحی.
دوروز رابرای شما جانشین دوروز کردم. عید فطر وقربان را بجای عیدنوروز و مهرگان قرار دادم.
مناسب است در اینجا بیفزایم که مراسم نوروز در شهرهای شیعه نیز برپا بوده است. حداقل دو قصیده از سیدضیاءالدین ابوالرضا فضل الله راوندی از قرن ششم در دست داریم که عید نوروز را به برخی از بزرگان آن ناحیه تبریک گفته است. در یکی از این اشعار آمده:
هذا الربیع و هذه أزهاره وافی سواء لیله و نهاره
وافی سواء لیله و نهاره وافی سواء لیله و نهاره
ابن شهر آشوب در مناقب خبری در برخورد منصور با امام کاظم علیهالسلام آورده است. وی مینویسد: منصور از امام خواست تا در عید نوروز، بجای او در مجلسی نشسته و هدایایی را که آورده میشد از طرف او بگیرد. امام در پاسخ چنین گفت:
اِنّی قَدْ فَتَّشْتُ الاَْخبارَ عَنْ جَدّی رَسُولِ الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم فَلَمْ اَجِدْ لِهذَا الْعیدِ خَبَرا؛ اِنَّهُ سُنَّةٌ لِلْفُرْسِ مَحاهَا الاِْسْلامُ وَمَعاذَ الله اَنْ نُحْیِیَ ما مَحاهُ الاِْسْلامُ.
من اخباری را که از جدّم رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم وارد شده بررسی کردم و خبری در رابطه با این عید پیدا نکردم. این عید از سنن ایرانیان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده است. به خدا پناه میبرم از اینکه چیزی را که اسلام آن را از میان برده دوباره آن را زنده کنم.
صاحب جواهر با توجه به نقل شیخ، ابنفهد، شهید اول و دیگر متأخرین، بر مسلم بودن استحباب روزه روز نوروز تأکید کرده است. سپس نقل بالا را از امام کاظم علیهالسلام آورده و گفته است که این نقل نمیتواند معارض ادله استحباب باشد، به علاوه که محتمل است که بر اساس تقیه صادر شده باشد؛ شاید هم مقصود نوروزی جز نوروزی باشد که متفق علیه است. باید توجه داشت که مستند همه، روایت معلی بن خنیس است. به علاوه، اگر تقیهای در کار بود، باید امام همان ابتدا موافقت میکرد نه مخالفت. نکته سوم وی نیز واضح البطلان است، زیرا به هر روزی در آن روزگار، یک نوروز بیشتر وجود نداشته است.
این بود آنچه در منابع شیعه تا قرن ششم در باره نوروز نقل شده است. در این باره، مهم همان روایت معلی بن خنیس است و جز آن، چیزی در باره تأیید نوروز به چشم نمیخورد. منشأ آنچه در آثار بعدی درباره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعای مربوطه آمده، همین نص است و بس. البته مطالب دیگری نیز افزوده شده که منشأ آنها را اشاره خواهیم کرد.
در اینجا بیمناسب نیست، اشارهای به آنچه در منابع اهل سنت در باره روز نوروز آمده داشته باشیم. بطور کلی باید گفت که این عید، از پس از اسلام مورد توجه حکام اموی و عباسی بوده و بویژه در حوزه شرق، هدایای نوروز به طور مرتب از طرف حکام از کدخدایان دریافت میشده است. افزون بر آن کار گرفتن خراج نیز بر اساس نوروز بوده و یکی دوبار در عهد متوکل و معتضد عباسی، نوروز تا تیرماه به تأخیر افتاده تا مردم در پرداخت آن گرفتار مشکل نشوند، زیرا در این وقت محصول به دست میآمده است. در زمان مقتدر نیز این مشکل به عنوان نوعی ظلم در حق رعایا مطرح بوده است.
به گزارش یعقوبی، معاویه پس از رسیدن به خلافت، به عبدالرحمن بن ابیبکره نوشته است تا هدایای نوروز و مهرگان برای وی ارسال شود. عمر بن عبدالعزیز، در ردیف کارهای اصلاحی خود این امر را متوقف کرده و نامهای به یکی از حکام خویش نوشته تا از گرفتن هدایای نوروز و مهرگان خودداری کند. بعد از وی، یزید بن عبدالملک بار دیگر گرفتن هدایای نوروزی را باب کرده است. در زمان نصر بن سیار نیز گرفتن هدایا در خراسان مرسوم بوده،چنانکه در سال 236 در فارس. درباره نوروز و مهرگان در ادب عربی، مقالاتی در زبانهای فرنگی نوشته شده است.
در تمام این دوران، روز نوروز به عنوان یک روز معین برای مسلمانان شرق شناخته شده بوده و به دلیل درگیر بودن آن با امر خراج، موقعیت خود را حفظ کرده است. شاعری در سال 220 هجری، روز نوروز را در ردیف دو عید فطر و اضحی قرار داده است:
فأبکوا علی التمر أبکی الله أعینکم فی کل اضحی و فی فطر و نیروز
شواهد وجود دارد که در اواخر قرن سوم، توده مردم در این نواحی، در ایام نوروز به آتش بازی و ریختن آب میپرداختهاند. حکومت نیز به احتمال تحت تأثیر فقهای اهل سنت، با آن مقابله میکرده است.
در حوادث سال 282 آمده است که در این سال، مردم از آنچه در نوروز عجم، از آتش بازی و ریختن آب و جز آن انجام میدادند، منع شدند.
در حوادث سال 284 آمده است که روز چهار شنبه، سوم جمادی الثانیه، یازدهم حزیران (ماه ژوئن)، در چهارسوها و بازارهای بغداد، اعلام شد که کسی در شب نوروز حق روشن کردن آتش و ریختن آب را ندارد. روز پنجشنبه نیز همین اعلان، اعلام شد. اما در عصر روز جمعه، در خانه سعید بن یکسین، رئیس شرطه بغداد، در بخش شرقی بغداد، اعلام شد که خلیفه، مردم را در روشن کردن آتش و ریختن آب آزاد گذاشته است. پس از آن توده مردم، حتی بیش از حد به این کار پرداختند به طوری که بر روی اصحاب شرطه نیز در مجلس جسر (پل) آب ریختند.
برگزاری مراسم نوروز نه تنها در شرق اسلامی، بلکه در غرب نیز رواج یافته است. به نقل مقریزیه در سال 363 هجری، المعزلدین الله، خلیفه فاطمی مصر، دستور داد تا از روشن کردن آتش در شب نوروز و همچنین ریختن آب خودداری کنند. در همانجا آمده است که در سال 361، آتش بازی گستردهای در قاهره انجام شده و این کار سه روز ادامه یافته است. بدنیال بود، معز فاطمی مردم را از روشن کردن آتش و ریختن آب منع کرده و کسانی را نیز گرفته و حبس کردند. همو آورده است که در سال 517 هجری نیز در روز نوروز هدایای گرانبهایی از طرف امرا تقدیم شده که بسیار بسیار مفصل و گرانقیمت بوده است. همو در سالهای بعد از آن روز، که از آن با عنوان نوروز قبطی یاد شده، از گستردگی بازی و کارهای ضد اخلاق و گرفتن هدیه توسط امیر نوروز و جز آن سخن گفته است. در منابع فقهی اهل سنت هم، مخالفت با نوروز دیده میشود. از جمله غزالی در کیمیای سعادت بر ضد نوروز سخن گفته است. در منبع دیگری، گفته شده است: روزه گرفتن روز شنبه، کراهت دارد چون تشبه به یهود است. نیز روزه گرفتن نوروز و مهرگان، چرا که آن هم تشبه به مجوس است. ابن قدامه نیز نوشته است: روزه گرفتن نوروز و مهرگان کراهت دارد، زیرا این ها، روزهایی است که کفار آن را بزرگ میشمرند.
همانگونه که گذشت، منابع بعدی، با تکیه بر سخن شیخ، به بیان اعمال روز نوروز در کنار اعیاد دیگر پرداختهاند. اما بحث مهم از این زمان به بعد، بحث از تعیین روز نوروز است . کسانی از فقیهان برای تعیین روز نوروز کوششهایی کردهاند. از آن جمله شهید اول (م 786) در کتاب ذکری الشیعة است. وی در آنجا با اشاره به روایت معلی بن خنیس نوشته است که مقصود از نوروز یا اول سال فارسیان یا وارد شدن خورشد در برج حمل (فروردین) و یا دهم ایار (دوم اردیبهشت) است. بدینترتیب سهقول دراینبارهنقلکردهکه تفصیل آن درسخن ابنفهد آمدهاست.
عبارت مفصل در تعیین روز نوروز از احمد بن محمد بن فهد حلی (م 841) است. وی با اشاره به سخن شیخ طوسی در مختصر مصباح المتهجد و چهار رکعت نماز مستحبی آن مینویسد: «یوم النیروز جلیل القدر اما تعیین روز آن از سال مشکل است. این در حالی است که چون متعلق عبادت الهی شده شناخت آن مهم است و با این حال، از علمای ما جز آنچه ابنادریس گفته متعرض بیان آن نشدهاست.» سپس ابنفهد سخن ابنادریس وشهید را آوردهاست.
آنگاه درباره سخن شهید که گفته روز نوروز یا اول سال فارسیان یا رفتن خورشید به برج حمل است مینویسد: قول نخست وی که اول سال فارسیان باشد همان است که در میان فقهای عجم مشهور است. آنها نوروز را زمان وارد شدن خورشید به برج جدی (دی ماه) قرار میدهند. این همان است که نویسنده کتاب الانواء آن را گفته است. پس از آن سخن صاحب الانواء را نقل کرده. آنگاه میافزاید: آنچه از این تفاسیر درستتر است، آن که نوروز همان زمان وارد شدن خورشید به برج حمل (فروردین) است. سپس دلائلی برای آن ذکر میکند. مهمترین دلیل آن که شناخت این روز به عنوان نوروز میان مردم رایج است و طبعا خطاب باید راجع به همین عرف باشد. آنگاه خود دو اشکال بر این دلیل آورده؛ یکی آن که در همه مناطق عجم، نوروز بر روز اول ورود خورشید در حمل اطلاق نمیشود و دوم آن که نوروز بودن روز نخست ماه حمل، نوروز سلطانی است و جدید است. این اشاره به تغییر روز نوروز در زمان سلطان ملکشاه سلجوقی است. پاسخ ابن فهد آن است که وقتی عرف مختلف شد، عرف شرعی باید مراعات شود. اگر چنین عرفی در کار نبود، عرف نزدیکترین بلاد به شرع باید مراعات شود. افزون بر آن، هر دو تفسیر از نوروز ـ اعم از سلطانی و غیر آن ـ مربوط به پیش از اسلام است!
نکته مهم در مطالب ابنفهد آن است که روایت معلی بن خنیس را به گونهای دیگر نقل کرده و شکل مفصل آن را آورده است. وی از نسابه معاصر خود علامه بهاءالدین علی بن عبدالحمید نسابه ـ و او به سند خود تا معلی بن خنیس ـ روایت مفصلی را در باره روز نوروز آورده است. این روایت پیش از این زمان، در منابع دیگر شیعی نبوده است. روایت چنین است که معلی نقل کرده که امام صادق علیهالسلام فرمود: روز نوروز، روزی است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، برای امام علی علیهالسلام در غدیر پیمان گرفت و مردم به ولایت او اعتراف کردند. خوشا به حال کسی که بر آن پیمان باقی ماند و بدا به حال کسی که آن عهد را شکست. روز نوروز، روزی است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم امام علی علیهالسلام را به وادی جن فرستاد و او بر آنها عهدها و پیمانها گرفت. روز نوروز، روزی است که امام علی علیهالسلام بر خوارج غلبه یافت و ذوالثدیه را کشت. روز نوروز، روزی است که قائم ما از اهل بیت علیهمالسلام قیام خواهد کرد و خداوند او را بر دجال پیروز خواهد نمود و دجال را بر کناسه کوفه بدار خواهد زد. هیچ نوروزی نخواهد آمد جز آن که ما انتظار فرجی در آن داریم. این از روزهای متعلق به ماست که فارسیان آن را حفظ کردند و شما (عربها) آن را ضایع کردید. یکی از انبیای بنیاسرائیل از خدایش خواست تا قومی را که چندین هزار بودند و از ترس مرگ از دیارشان خارج شده بودند و خداوند آنها را میرانده بود، زنده کند. خداوند به وی فرمود: بر قبرهای آنان آب بریز. او در این روز، بر قبور آنها آب ریخت و آنها که سی هزار تن بودند زنده شدند. همین امر سبب شد تا ریخت آب در روز نوروز سنّت شود، امری که سبب آن را جز راسخان در علم نمیدانند. روز نوروز، اول سال فارسیان است. معلی میافزاید: آن حضرت این مطالب را بر من املا کرد و من از املای آن حضرت آن را نوشتم.
ابن فهد، به دنبال آن، روایت دیگری از معلی نقل کرده است. در این روایت آمده است که امام صادق علیهالسلام در صبحگاه نوروزی که معلی به خدمت آن حضرت رسیده بود، از ایشان شنید که: روز نوروز، روزی است که خواند از بندگانش پیمان گرفت تا او را عبادت کرده به وی شرک نورزند و به انبیای او، حجج او و اولیای او ایمان بیاورند. روز نوروز، نخستین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و در زمین شکوفه پدید آمد (و خلقت فیه زهرة الارض .... ). روز نوروز، روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی فرونشست و روزی است که خداوند کسانی را که از ترس مرگ از سرزمینشان خارج شده و مرده بودند زنده کرد. و روزی است که جبرئیل بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرود آمد. و روزی است که ابراهیم بتهای قومش را شکست. و روزی است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم امام علی علیهالسلام را بر دوش گرفت تا بتهای قریش را در مسجد الحرام شکست.
ابن فهد به چهار نکته در این دو روایت توجه کرده. یکی تطبیق روز نوروز با روز غدیر یعنی هیجده ذیحجه سال دهم هجرت است. دوم سنت آب ریختن که در بهار معنا دارد نه در ماه جدی (دیماه). سوم خلقت خورشید در این روز که با سخن منجمان سازگار است و چهارم شکوفه دادن زمین که باز در فروردین است نه در دیماه. بدین ترتیب وی خواسته تا از این روایت نتیجه بگیرد که روز نوروز همان زمان ورود خورشید به حَمَل یعنی آغاز فروردین ماه است. به نظر میرسد این قدیمیترین بحثی است که در کتابهای فقهی شیعه در تعیین روز نوروز شده و بعد از آن در دوره صفوی مکرر مورد نقد و ایراد قرار گرفته است.
مشکل این دو حدیث آن است که در منابع کهن شیعه نیامده است. افزون بر آن، روایات مزبور که در اصل باید یکی باشد، حاوی دو نوع آگاهی در باره روز نوروز است که این خود منشأ شبهه در باره آن شده و احتمال جعل آن را تقویت میکند. افزون بر آن، دانسته است که، ابن غضائری گفته: غالیان روایاتی را به معلی بن خنیس نسبت داده و نمیتوان بر اخبار وی اعتماد کرد. در این صورت، این روایت که بیگرایش غالیانه یا نگرش افراطی هم نیست، از همان دسته مجعولاتی باشد که غالیان به معلی نسبت دادهاند. باید این نکته را نیز یادآوری کرد که گفته شده قرامطه ـ گرایشی وابسته به مذهب افراطی اسماعیلیه ـ دو روز را در سال که نوروز و مهرگان بوده، روزه میگرفتهاند. بلافاصله باید تأکید کنیم که مجوسیان، نه تنها نوروز را روزه نمیگرفتهاند، بلکه به نقل بیرونی، اساسا «مجوس را روزهای نیست و هر کس از ایشان روزه بگیرد گناه کرده است.»
یاد از این نکته لازم است که بخش ریخت آب روی مردگان که به یکی از انبیای بنیاسرائیل نسبت داده شده، در روایتی از ابنعباس آمده است. در همانجا آمده که وقتی از مأمون در باره سنت آبپاشی در روز نوروز سؤال شد، نوروز را همان روزی دانست که آن مردگان از قوم بنیاسرائیل در آن زنده شدند. تواند بود که این روایت از اسرائیلیات نیز باشد که در جامعه اسلامی به نوعی با عقائد رایج پیوند داده شده است.
از همه اینها گذشته، شاید تأویل دیگری برای این روایت بتوان جستجو کرد و آن این که ـ در صورت درستی صدور آن از امام صادق علیهالسلام ـ شاید امام، خواستهاند بفرمایند که اصولا هر روزی که نشانی از پیروزی آیین الهی در آن باشد، نوروز است. درست همان طور که در یکی از روایات سابق الذکر آمده بود که امام علی علیهالسلام فرمود: هر روز ما را نوروز کنید. این معنا برای نوروز، کاملا مطابق تعبیر ایّام الله است که در قرآن به روزهای متعلق به خداوند اطلاق شده است. البته با این تأویل باید، آنچه در روایت در باره نوروز فارسیان آمده، قدری اصلاح شود.!
چنین به نظر میرسد که نوروز، در فرهنگ مسلمانان شرقی، حتی با وجود مخالفتهای برخی از فقهای سنیمذهب، دوام آورده است. عجیب آن که برخی از آداب و رسوم خاص آن مانند چهارشنبه سوری و سیزده بدر که از پیش از اسلام وجود داشته، و بی پایگی آن از نگاه اسلام بر همه روشن بوده، به دلیل همسویی نوروز با طبیعت و نیز دخالت آن در تعیین خراج سالانه، همچنان حفظ شده است. حضور این عید در بخش وسیعی از دنیای اسلام در حال حاضر، از نواحی عراق و ترکیه گرفته تا جمهوری آذربایجان، جمهوریهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و طبعا ایران، نشان آن است که پیش از تشکیل دولت صفوی، این عید مورد اعتنای کامل بوده است. در اینجا باید دو نکته را مورد توجه قرار داد:
نخست آن که در دوره صفوی، تاریخ قمری و شمسی رواج داشته و طبعا مراسم نوروز برگزار میشده است. اولئاریوس در آن عهد چنین نوشته: «ایرانیها سال خود را برحسب حرکت خورشید و ماه تعیین و تنظیم میکنند و به همین جهت دارای دو نوع سال شمسی و قمری میباشند. سال قمری از نظر مذهبی برایشان اهمیت دارد که اعیاد و روزهای سوگواری خود را برحسب آن سال تعیین میکنند.» وی پس از آن اشاره کرده که ایرانیان، عمر خود را برحسب سال شمسی محاسبه کرده و مثلا میگویند که فلان مقدار نوروز از عمر آنها گذشته است.53 وی چهارشنبه آخر سال را که چهارشنبه سوری بوده، از ایام مورد توجه مردم یاد کرده و گفته است که مردم آن را بدترین روزهای سال دانسته کار را تعطیل میکنند «از خانه کمتر خارج شده و حتی المقدر کمتر حرف میزنند و سعی میکنند به کسی پولی ندهند ... عدهای هم کوزههای خود را برداشته ... به خارج شهر رفته و کوزه را از آب پر کرده و آن را میآورند و به خانه و اطاقهای خود میپاشند و عقیده دارند که چون آب، صاف و پاک است، پلیدیها و بدبختیها را از خانه شسته با خود میبرد...» تاورنیه نیز از عید نوروز به با این عبارت که از اعیاد بزرگ ایرانیان است سخن گفته و مینویسد: در این روز تمام بزرگان برای سلام شاه به دربار حاضر میشوند و هر کس به اندازه شأنش باید ارمغان و پیشکشی به شاه بدهد ... و در این روز شاه ثروت گزافی به دست میآورد ... برای روز اول سال، اگر یک ایرانی اتفاقا پول نداشته باشد که قبای نو تدارک نماید، اگر باید تن خود را گرو بگذارد میگذارد و قبای نو را حتما به دست میآورد. شواهد فراوانی در باره اهمیت برگزاری مراسم نوروز در میان ایرانیان در دوره صفوی در دست است که نیازی به نقل آنها نیست.
نکته دوم آن که این مسأله را باید از زاویه دیگری نیز مورد توجه قرار داد و آن این که با پیدایش دولت شیعی، طبیعی بود که روزهایی که در فرهنگ فقهی و تاریخی شیعه، از اهمیتی برخوردار است بزرگ داشته شده و به عنوان شعائر شیعی بزرگ داشته شود. این روزها، یا روزها عزا و مصیبت بودند و یا روزهای شادی و فرح. نوع دیگر، روزهایی بود که در تقویم مذهبی، عباداتی برای آنها در نظر گرفته شده بود. با توجه به اختلافاتی که در تعیین این روزها وجود داشت، لازم بود تا تحقیقی در باره تعیین روز دقیق آنها صورت گیرد. به عنوان نمونه چندین رساله مولودیه نوشته شد تا اثبات شود تولد رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در دوازدهم ربیع الاول بوده یا در هفدهم آن. همینطور رسالهای به دستور شاه سلطان حسین صفوی نوشته شد با عنوان هدایة الصالحین دراثبات آن که تولدامام علی علیهالسلام در سیزدهم رجب بوده و سایر اقوال نادرست است.
به علاوه، مردم نیاز به تقویمهایی داشتند تا به معرفی این روزها پرداخته و آداب و عبادات ویژه آنها را بیان کند. نمونه آن کتاب تقویم المحسنین فی معرفة الساعات و الایام و الاسبوع از فیض کاشانی (م 1091) و اختیارات علامه مجلسی (م 1110) است. باید اعتقاد به خوبی و بدی ساعات را هم به این مطالب افزود و رسالههایی که به این مسائل هم پرداخت به آنچه گذشت، اضافه کرد. مجموع این مسائل، جریانی را در تألیف پدید آورد که به نوعی با بحث تقویم ارتباط مییافت.
با توجه به آنچه در آغاز بحث در باره تفاوت نوروز قدیم با نوروز جلالی گفته شد، بحث از تعیین روز نوروز و این که آیا نوروز وارد شده در روایات، همین نوروز مرسوم است یانه، در میان علما بالا گرفت. پیش از آن نیز، همانطور که گذشت، ابن فهد در قرن نهم، نسبتا مفصل به آن پرداخته بود. استدلالهایی که در این قبیل رسالهها آمده، به طور عمده بر پایه مطالب نجومی، تاریخی و نیز روایاتی است که به آنها اشاره کردیم. افندی با اشاره به رساله میرزا ابراهیم حسینی مینویسد: او رسالهای نوشت که نوروز، درست همین روزی است که اکنون مرسوم است. آقا رضی قزوینی رسالهای در انکار این مطالب نوشت. همین طور محمدحسین بن میرزا ابوالحسن قائنی و میرزا رضی الدین محمد مستوفی خاصه اصفهان دو رساله در تأیید تطبیق روز نوروز وارد شده در روایات با آنچه مرسوم است نوشتند. افندی مینویسد: و قد صارت هذه المسألة مطرحا لاراء الفضلاء.
در این دوره افزون بر بحثهای نجومی و اصولی و فقهی در این باره، یکی دو روایت دیگر در باره نوروز که در منابع پیشین شناخته شده نیامده، مطرح گردید. یک روایت را مرحوم علامه مجلسی در بحار بدون آن که نام منبعش را یاد کند، با این عبارت که: رأیت فی بعض الکتب المعتبرة آورده و سندی بر آن از همان کتاب نقل کرده است. راوی این روایت معلی بن خنیس است اما نه در حد چند سطری که در مصباح شیخ آمده و یا یکی دو صفحهای که در المهذّب ابن فهد آمده، بلکه ده صفحه بحار را به خود اختصاص داده است. آنچه در این روایت افزون بر نقل ابن فهد آمده، تفصیلی است که معلی از امام خواسته تا نامهای فارسی سی روز ماه را بیان کند. به دنبال آن سی نام فارسی همچون هرمزد روز، بهمن روز، اردیبهشت روز و... آمده است. علامه مجلسی روایت مزبور را بار دیگر از منبع دیگری آورده اما در آنجا نیز نام منبع یاد نشده، بلکه آمده است: وجدت فی بعض کتب المنجمین مرویا عن الصادق علیهالسلام ... در این نقل، بخش اول سخن امام با معلی نیامده بلکه تنها نامهای ایرانی سی روز آمده است. نیز همان روایت را نقل کرده بدون نام منبع و تنها با عبارت: و روی ایضا فی بعض الکتب ... جالب آن که علامه پس از نقل این سه روایت مینویسد: این روایات را ما از کتابهای منجمان نقل کردیم، زیرا از ائمه ما روایت کرده بودند اما من بر آنها اعتمادی ندارم. در نُسَخ آنها نیز اختلافاتی زیادی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره کردم. حقیقت آن است که این اسامی برای سی روز از منجمان بوده و روشن نیست به چه دلیل به امام صادق علیهالسلام نسبت داده شده است. علامه مجلسی به نقل از ابوریحان ـ و قاعدتا از الاثار الباقیه ـ آن نامهای ایرانی را آورده است.
افزون بر این روایت، نقل دیگری هم در دوره صفوی مطرح بوده و آن این است که هفت سلام به مشک و زعفران نوشتن و غساله آن را نوشیدن و چهل مرتبه سوره یس را بر انار خواندن و شصت مرتبه این دعا را خواندن که یا محوِّل الحول و الاحوال حوِّل حالنا الی احسن الحال. این نقل را آقارضی قزوینی آورده و افزوده که در جایی معتبر به نظر نرسیده است.
از رسالههای نورزیه کوتاه این دوره که مورد انتقاد برخی قرار گرفته، رساله نوروزیه آقارضی قزوینی است که آن را در سال 1062 هجری نگاشته است. عقیده وی آن است که نوروز در روایات، به هیچ یک از اقوالی که در باب تعیین نوروز گفته شده قابل تطبیق نیست. عجیب آن که وی به هر روی راه حل صریحی به دست نداده است. در اینجا مهمترین بخش رساله را که به طور عمده در انکار تطبیق نوروز رایج با نوروز یاد شده در روایات است میآوریم.
آقارضی ابتدا حدیث معلی بن خنیس را، آن گونه که شیخ آورده نقل کرده؛ آنگاه با نقل روایت مربوط به دعای یا محوِّل الحول و الاحوال، و یاد از این نکته که در جای معتبری آن را ندیده، مینویسد: با اشاره به استحباب اعمال مذکوره در نوروز و این که این اعمال موقته است و در امثال این عبادات اگر التزام وقتِ خاص نشود و در اوقات دیگر به عمل آید بدعت باشد میافزاید: «بنابر این تعبد به این عمل مکلفی تواند که لااقل ظنی به تعیین وقت مذکور تحصیل کرده باشد و تحصیل این ظن لامحاله از امارات شرعیه و عرفیه تواند بود. و چون در عرف به اعتبار اختلاف اصطلاحات حسابیه، نوروز متعدد است، چنانکه بعضی از آن بعد از این مذکور میگردد، و اشهریه بعضی به بعضی ازمنه اماره نمیشود و در ظاهر قرآن چیزی در این باب نیست، اماره آن از روایات و اخبار تتبع باید نمود.» وی آنگاه نقلی را که ابن فهد در المهذب آورده و ضمن آن به تطبیق روز غدیر با نوروز و همینطور روز شکستن بتها با آن شده آورده و در پایان ترجمه آن نقل مینویسد: روز اول سال فرس که صریح خاتمه حدیث است، چنانکه با امارهای که در صدر حدیث مذکور است موافق باشد، صعوبتی تمام دارد و وجهش عن قریب ظاهر خواهد شد.
پس از آن سخن ابنادریس را در تعیین روز نوروز آورده که گفته است این روز همان دهم ماه ایّار رومی است. آقارضی به تفصیل در نادرستی این نظر سخن می گوید. وی مینویسد: و آنچه از بعضی از محصلین نقل کرده، اگر مراد این باشد که نوروز عبارت از روز دهم ایّار است ظاهر البطلان است چه اطلاق لفظ نوروز بر آن به هیچ اصطلاح متعارف نیست. و اگر مطلب این باشد که در سالی از سالها مطابق دهم ایار بوده کلام بیفائده است. و اگر مراد این باشد که همیشه مطابق دهم ایار است این نیز باطل است. و تفصیل بیان آن که اهل فُرس به اتفاق علمای هیئت و حساب، تا ظهور جلال الدین ملکشاه سلجوقی در سال شمسی دو اصطلاح داشتهاند. اول اصطلاح قدیم که مبدأ آن از زمان حمشید بوده و بناء حساب آن بر رصدی موافق رصد ابرخس است که مدت یک دوره شمس را به حرکت خاصه 365 روز و ربعی یافته و طریق آن بوده که هر سال از 119 سال را 365 روز گیرند و در سال 120 به جهت کبیسه و اصلاحِ ربع، یک ماه افزایند که آن سال 395 روز شود. و نقل کردهاند که جلوس هر پادشاهی در هر وقت که اتفاق افتادی، مبدأ ساختندی و به تتمه سابق نپرداختندی و ضبط سال به این اصطلاح در زمان ما بلکه از زمان یزدجرد متروک است. دیگر اصطلاح جدید که الیوم به تاریخ قدیم مشهور است و در تقاویم ضبط میکنند و مبدأ آن از جلوس یزدجرد شهریار است که در ربیع الاول احدی عشر من الهجره بوده است و هر سال ایشان 365 روز است بیزیاده و نقصان و دست از اصطلاح کسر بالکلیه برداشتند و لهذا اول سال ایشان در جمیع فصول اتفاق میافتد و در عهد سلطان ملکشاه بناء حساب سال را بر رصد بطلیموس ... که سال شمسی را 365 روز و پنج ساعت و نیم و کسری یافتهاند نهادند و روز جمعه دهم رمضان سنه 471 که شمس قبل از وصول به نصف النهار از حوت نقل به حمَل کرده بود اول فروردین ماه و روز نوروز نامیدند. و به سبب اعتبار که در هر سال نوروز از دایر بودن در فصول یا اجزای آن چنانچه از اصطلاحَیْن سابقَیْن لازم میآید ضبط کردند و اشهر اصطلاحات نوروز در زمان ما این است اما هیچ یک از این اصطلاحات ثلاثه با حساب روم موافق نیست، چه اصطلاح روم که ابتدای آن از عهد اسکندر است یا دوازده سال بعد آن، اگرچه در این معنی که نزد ایشان رصد ابرخس معتبر است با اصطلاحین اولَیْن موافق است اما در طریق اصلاح کسر با هیچ یک موافقت ندارد، چه در طریق ایشان، چنانکه الحال نیز مشهور است و منجمان در تقاویم ضبط میکنند هر سال را 365 گیرند تا سه سال و سال چهارم را 366. پس تعیین نوروز فرس با یکی از ایام مشهور سال رومی که مخالف جمیع اصطلاحات فرس است خطا باشد.
و قطع نظر از این مخالفت با آنچه در صدر حدیث سابق مذکور شد که در این روز پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم عهد گرفت به غدیر خم جهت امیرالمؤمنین(ع) از روی حساب درست نمیآید بیانش آن که از تاریخ هیجدهم ذی الحجة الحرام سال دهم از هجرت که به اتفاق نص غدیر خم در آن روز واقع شده تا هیجدهم ذی الحجة سال 1062 ، 1052 سال قمری است و هر سال قمری به اتفاق عبارت است از 354 روز و کسری و این کسر به اتفاق، در هر سی سال، 11 روز میشود بی زیاده و نقصان. بنابر این به قواعد حسابیه مدت مذکوره 372794 روز است و چون این عدد بر عدد ایام سال شمسی به اصطلاح روم که 365 روز و ربعی است قسمت کنیم، خارج قسمت 1020 سال رومی و 39 روز میشود. پس اگر روز غدیر حجة الوداع دهم ایّار ماه بودی، در سال 1062 بایستی دهم ایار ماه رومی، در پانزدهم شهر ربیع الثانی باشد و حال آن که در این سال، در اواسط شهر جمادی الاخره است. و اگر بالفرض مطابق نیز بودی، بیش از این لازم نیامدی که نوروز فرس در حجةالوداع، چنانکه مطابق 18 ذی الحجه عربی بوده با دهم ایار ماه رومی نیز موافق افتاده و از این موافقت لازم نیاید که نوروز فرس را همیشه آن روز اعتبار کنند و این معنا بسیار ظاهر است.
و از این حساب معلوم توان نمود که نوروز فرس مطابق نوروز جلالی که در میان ما معروف است نیست، چه سال جلالی از سال رومی بنابر ارصاد معتبره در مدت مذکوره قریب به هشت روز ناقص است. پس اگر هیجدهم ذی الحجه با نوروز فرس به این اصطلاح مطابق بودی، بایستی که در این سال نوروز جلالی در هفتم ربیع الثانی باشد و حال آن که در نهم شهر مذکور است. با آن که قطع نظر از حساب مذکور، معلوم است که حدوث این اصطلاح به چند قرن بعد از زمان حضرت رسول و اهل بیت علیهم السلام بوده. پس چون تواند بود که بنای احکامی که از ایشان مروی است بر این اصطلاح باشد؟
و از این بیان روشن میشود که نوروز فرس مذکور، مطابق نوروز یزدجردی نیز نیست، چه حدوث آن چنانکه مذکور شد، قریب به سه ماه بعد از غدیر حجة الوداع است و قطع نظر از آن، حساب مذکور مبطل آن است، چه هر گاه عدد ایام مذکوره را بر سال یزدجری که 365 روز است قسمت کنند، خارج قسمت 1021 سال و 129 روز باشد، پس اگر غدیر حجةالوداع با نوروز یزدجردی موافق بودی، بایستی که نوروز مذکور در سال 1062 بر 18 ذی حجه این سال، به 129 نوروز مقدم بودی، یعنی در نهم شعبان اتفاق افتادی و حال آن که در این سال، اول فروردین ماه ایشان که به نوروز کبرا اشتهار دارد، مطابق دهم ذیالقعدة الحرام و اول آذرماه ایشان که بعد از خمسه آبان است و اعتبار اول سال در این نیز احتمالی هست در نهم رجب واقع است. پس هیچکدام نوروزمعتبرشرعیکه به نص حدیث مطابقروزغدیر حجةالوداع بودهباشد، نباشد.
اما نوروز جمشیدی، چنان که مذکور شد در زمان ما بلکه از زمان یزدجرد مضبوط نیست و ماههای کبیسه آن مجهول است. لیکن این قدر معلوم است که تفاوت آن از سال رومی، اگر مبدأ یکی باشد، هرگز زیاده از یک ماه نشود و این قدر در تعیین آن در زمان ما کافی نیست. و العلم عندالله.
محمد اسماعیل خواجویی (متوفای 1173) از علمای بعد از فتنه افغان است که رسالههای فراوانی در زمینههای مختلف علوم اسلامی دارد. یکی از رسالههای وی شرحی است که وی در باب مسأله نوروزیه نگاشته و نگاه وی به طور عمده به رساله شخص دیگری است با نام محمد بن مسعود. عقیده وی در این باب آن است که نوروز مذکور در روایات با اولین روز آبان که نوروز قدیم فرس بوده تطبیق میکند.
وی در آغاز رساله خود مینویسد:« و در تعیین روز نوروز شرعی میان اهل شرع خلاف بود، بعض اصحاب کیاست و زکی از این شکسته بیدست و پا العبد الجانی محمدبن الحسین المشتهر باسماعیل المازندرانی عفی عنه التماس نموده و استدعا فرموده که اشاره اجمالیه به اختلاف فقها و مختار علما در باب نوروزفیروز نموده، اشاره فی الجمله به مختار خویش نیز نماید». نوشته وی، همانگونه که در آغاز آورده ناظر به رساله محمد بن مسعود است.
در ادامه آمده: «فقیر گوید: صاحب رساله (همان محمد بن مسعود) گفت که چون این معلوم شد گوییم: روز نوروز روزی است که در اول آن روز یا قبل از نصفالنهار آن روز یا در نصفالنهار و بعد از نصفالنهار پیش از آن روز به واسطه آفتاب به نقطه اول نزول کند. فقیر بیبضاعت گوید: مشهور بین المنجمین آن است که اگر تحویل جرم آفتاب از آخر حوت به اول حمل قبل از زوال واقع شود آن روز روز نوروز است، و اگر بعد از زوال واقع شود روز دیگر نوروز است.» از نظر وی، در تعیین روز نوروز، ملاک همان عرف است زیرا: پس اهل شرع نوروز روزی را گویند که اهل عرف آن روز را نوروز گویند نه اول روز که آفتاب در تمام آن روز به حمل انتقال کرده باشد.
پس از آن در تعیین روز نوروز به نقل صاحب رساله، روایت معلی بن خنیس را که به دو صورت در مصادر آمده نقل کرده آنگاه میافزاید: فقیر بیبضاعت گوید: به حسب ظاهر میان این حدیث و حدیث سابق تناقض است، چه در حدیث سابق مذکور است که پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در روز نوروز امیر المؤمنین علیهالسلام را به دوش مبارک برداشته تا بتان قریش را از فوق کعبه به زیر انداخته شکست و فانی ساخت، و این بلا شبهه در سال فتح مکه معظمه بود، چنانچه اخبار بسیار از طرق خاصه و عامه دلالت بر این دارد.... و فتح مکه معظمه در ماه مبارک رمضان سال هشتم هجرت واقع شد، چنان که شیخ مفید و شیخ طبرسی و ابن شهر آشوب و دیگران روایت کردهاند، و احادیث معتبره بر این دلالت کرده است، و اکثر بر آنند که در روز سیزدهم ماه بوده، و بعضی بیستم هم گفتهاند، و حرکت حضرت از مدینه در روز جمعه دوم ماه مبارک رمضان بعد از نماز عصر بوده، و روز غدیرخم در سال دهم هجرت در حجة الوداع در روز هجدهم ذی الحجة الحرام بود. پس چگونه تواند بود که هر دو در روز نوروز باشد، چه نوروز از قرار حساب گذشته بعد از شش هفت سال از فتح مکه معظمه بلکه بیشتر به ذی الحجه خواهد رسید نه بعد از یک سال، چنانچه مقتضای این دو حدیث است.
وی ادامه میدهد: و چون هر دو به یک طریق از معلی منقول است ... پس ترجیح أحدهما بر دیگری من حیث السند متصور نیست، و بنابر این مضمون هیچ یک حجت نخواهد بود، و بر آن اعتماد نشاید کرد، و به او استدلال نتوان نمود، چه تناقض در کلام معصومین غیر واقع است. پس از اینجا فهمیده میشود که این دو حدیث کلاهما أو أحدهما از معصوم متلقی نگردیده، و چون از او نباشد حجیت را نشاید و سند شرعی نتواند بود، فافهمه. و عجب است آنکه صاحب رساله و عالی حضرت مستدل شیخ ابن فهد و سائر علمای سلف رحمهم اللّه در این مدت متمادی که قریب به هزار و صد سال است، یعنی از زمان ورود حدیث الی زماننا هذا متفطن به آنچه گفتیم نشدهاند. و از این حدیث استدلال بر تعیین روز نوروز شرعی نمودهاند و فرمودهاند که آن روزی است که آفتاب به اول حمل رفته باشد چنانچه خواهد رسید مع ما فیه.
خواجویی ادامه میدهد: حقیر بیبضاعت گوید: پوشیده نیست که کلام معلی (بن خنیس) که این قدر میدانم که عجم این روز را تعظیم میکنند و مبارک میدانند، و قول حضرت صادق ـ علیه السلام ـ که این روز را اهل فرس ضبط کردهاند، و قول آن حضرت که روز نوروز اول سال فارسیان است چنانچه خواهد رسید، دلالت بر آن کند که این روز غیر نوروزی بوده است که منسوب به سلطان جلالالدین ملک شاه. چه این نوروز در بلاد و لغات اعاجم آن زمان و مکان شایع و معروف نبوده است، و ایشان ضبط آن نکرده بودهاند، و اول سال ایشان نبوده است، بلکه بعد از مدتهای متمادی به وضع گماشتهگان سلطان حدوث یافته، و به مرور شهور و دهور ذایع و شایع شد. و آنچه در میان اعاجم آن زمان مشهور و معروف بوده اول سال فارسیان بوده، چنانچه حضرت صادق ـ علیه السلام ـ در آخر حدیث معلی اشاره به آن خواهد فرمود، و اول سال ایشان اول جلوس یزدجردبن شهریار بود که اول فروردین ماه قدیم است نه جلالی، و آن روزی است که آفتاب به اول عقرب رفته باشد. و ظاهرا صاحب رساله و احمدبن فهد حلی و محمد صالح الحسینی (خاتون آبادی) اول سال فارسی را عبارت از اول حمل که مبدء سال تاریخ ملکی است گرفتهاند، و این به غایت بعید بل اشتباه شدید است.
خواجویی این نظر را پذیرفته است که نوروز موجود در روایات، اولین روز سال فرس قدیم است که در اصل ابتدای حلول خورشید به برج عقرب یعنی آبان ماه میباشد. وی مینویسد: «پوشیده نیست که کلام شیخ شهید ـ رحمه اللّه ـ صریح است در این که اول سال فارسیان که روز نوروز است نزد ایشان چنانچه حدیث معلی ناطق است بر آن غیر نوروز سلطانی است که در آن روز آفتاب به اول حمل نزول میکند، و در کلام امام علیهالسلام تصریح است به این که روز نوروز اول سال فارسیان است .. چه این عید از اعیاد قدیمه متداوله میان عجم است در بلاد ایشان، چنانچه از کلام معلی که این قدر میدانم که عجم تعظیم این روز میکنند و آن را مبارک میدانند، و از قول امام به حق ناطق جعفربن محمد صادق علیهاالسلام که این روز از قدیم الایام مکرم و محترم بوده مستفاد میشود ... به خلاف وضع تاریخ ملکی و نوروز سلطانی که مسبوق است به چهار صد و پنجاه و کسری تقریبا بر ورود این اخبار، پس ورود این بر وفق آن به غایت بعید است. ... و سابقا مذکور ساختیم که آخوند فیض در رساله مذکوره آورده که روز نوروز نزد فارسیان اول فروردین ماه قدیم است که اول عقرب باشد، و گفته که این است مختار صاحب انواء و مشهور میان فقهای عجم در بلاد ایشان.
وی سپس به نقد آنچه ابن فهد در تأیید مطابقت نوروز در روایات با نوروز به معنای آغاز بهار گفته، پرداخته است. وی در باره استدلال ابنفهد به عرف مینویسد: «شهرت این تاریخ و عرف این اصطلاح در میان مردم در زمان عالی حضرت مستدل و ما بعد آن الی هذه الاوان مسلم است و لکن مفید مطلوب نیست، بلکه باید که این عرف قبل از ورود شرع، یا در وقت ورود آن مشهور و معروف باشد تا احکام شرعیه از عبادات و ادعیه بر وفق آن وارد تواند شد. چه متابعت شرع عرفی را که بعد از آن به چهار صد و پنجاه و کسری تخمینا حادث و بعد از حدوث به مدتهای متمادی به مرور شهور و دهور ذایع و شایع شود بیمعنی است. و چون تواند بود که شارع گوید که روزه مثلا در روز نوروز سنت است و اهل شرع آن زمان و مکان ندانند که مراد وی از نوروز چه روزاست». دلیل دیگر ابن فهد آن بود که «از امام علیهالسلام منقول است که روز نوروز بعینه روز غدیرخم است، و روز غدیر در سال دهم هجرت بوده، و حساب کردهاند موافق اول نزول آفتاب به حمل بوده در نوزدهم ذی حجه به حساب تقویم و هلال را در مکه در شب سیام ندیده بودند و در روز هجدهم ذی الحجه بود به رؤیت.» وی این دلیل را نیز نمیپذیرد زیرا که «سابقا دانسته شد که بین الحدیثین تناقض است، و تناقض در کلام معصوم روا نیست، دانسته شد که استدلال بهما قبل رفع التناقض بینهما غیر صحیح است، بلکه بر مستدل لازم است که اول رفع تناقض نماید تا استدلال او صحیح و کلام او مقبول شود.» وی محاسبه ابنفهد را هم نپذیرفته و میافزاید: «مؤید آنچه گفته شد این است که از راویان حدیث غدیر که در روز غدیرخم در غدیر حاضر و ناظر بودهاند منقول است که آن روز به غایت گرم و با حرارت بوده است. و معلوم است که در اول نزول آفتاب به حمل با وصف سابقه دست برد برد العجوز اگر هوا در جحفه و ما بین الحرمین در فصل نوروز سلطانی در غایت اعتدال نباشد به غایت گرم نخواهد بود، چنان که از حضّار غدیرخم مروی است.
وی دلایل دیگر ابنفهد را نیز رد کرده و در نهایت از روی احتیاط مینویسد:« چون فهمیده شد که این مسأله خلافی است و دلائل هیچ یک افاده یقین بل ظن به خصوص روزی نمیکند، پس احوط آن است که اعمال روز نوروز در این دو روز که روز نزول آفتاب به اول حمل و اول عقرب باشد کرده شود، چه از اصحاب سائر مذاهب دلیل اقناعی هم به نظر نرسید. ولکن قول شیخ شهید علیهالرحمه که نوروز اول سال فرس است یا حلول آفتاب در برج حمل یا دهم ایار یاد از آن میدهد که او در تعیین روز نوروز مردد است میان این سه روز، پس اگر اعمال نوروز در دهم ایار ماه رومی هم کرده شود بهتر خواهد بود.
وی در نهایت با تمسک به تسامح در ادله سنن، چنین حکم میدهد که «پس کردن این اعمال در این روز خالی از اجر نخواهد بود.
و نقل کردهاند که هر که در این روز سیصد و شصت بار آیة الکرسی را تا و هو العلی العظیم بخواند بعد از آن سیصد و شصت بار بگوید: اللهم هذه سنة جدیدة و أنت ملک قدیم أسألک خیرها و خیر ما فیها، و أعوذ بک من شرها و من شر ما فیها، و أستکفیک مؤونتها و شغلها یا ذا الجلال و الاکرام، تا آخر سال از جمیع بلاها و آفتها محفوظ باشد.
و روایت دیگری که پیش از این گذشت چنین است که «و از سیدنا أمیر المؤمنین سلام الله علیه مروی است که هر که این هفت آیه مشتمله بر هفت سلام را در روز نوروز بر کاسه چینی به مشک و زعفران بنویسد و به گلاب بشوید، هر که از آن آب بخورد تا سال دیگر هیچ المی و دردی به وی نرسد، و اگر گزندهای وی را گزد زهر بر او کار نکند به قدرة اللّه تعالی: سلام علی نوح فی العالمین، سلام قولاً من رب الرحیم، سلام علی ابراهیم، سلام علی موسی و هارون، سلام علی آل یس، سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین، سلام هی حتی مطلع الفجر.